۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه
درد میکند بدجور
دیشب تمامِ شب را خواب میدیدم دارم چای میریزم . بیشتر از دوهزار تا فنجان چای ریختم . صبح که بیدار شدم مچ دست راستم درد میکرد.
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
اینجا یک عده آدم با پیژامه این ور، آن ور می روند و همیشهی خدازير لب زمزمه میکنند :" بی ربط و بی مقدمه ...و کلاً همینجوری"
|