۱۳۸۷ آذر ۱, جمعه

‏تخم‏سگ را می‏ترکانم ، تا بگویم ؛ من هستم

1-این همه مدت آپ نکردیم . یک نفر اینجا نیومد بنویسه :" تو رو حضرت عباس آپ کن " .
که این خودش جای بسی "عقده‏ای شدن" داره .

2-وقتی کسی نباشه که تا صدای "فین فین" ات و سرفه‏هات رو شنید ، "آخی-طفلکی-بمیرم" بگه ، سرماخوردن حماقت ِ محضه .

3- این عطسه‏هایی که بعضی اوقات انگاری داره میاد ولی نمیاد ، کجا میره ؟

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

به تخت تلاطمی جاودانه میبخشم
به سهم خویش خیز بر می‏دارم از خاطراتم به سمت شمالگان
قطبیزه می‏شوم
سه نوبت خانه تکانی می‏کنم جدا جدا
یعنی خانه‏ام را می گیرم تکان تکان می‏دهم
کمی اینور کمی آنور
به نظاره می‏ماسم زل زل
در هر کنجش منی می‏گرید زار زار
یا در هر منش کنجی می‏گرید زار زار
بیا این قرارمان باشد که در برهوت هر شعری
پیامبری ظهور کند که ترویج کند افسردگی را زارزنی را
آنکه نشسته است من نیستم
من تب وجدان خمیده‏ی خویشم
که گه‏گداری شوخی دستی می کند با خدای خفته‏اش
نذر دارد مرض داشته باشد ؛
مماشات نکند با مرزهای منبسط مذهبی ، مرامی ، مدنی ، تاریخی ، جغرافیایی
با تپانچه‏ای که ندارم آسمانت را نشانه می‏روم
گرگم بدون دندان های نیشم
آغشته به شکلات‏های یک کیمم
در انزوای کشدار اتاقم استاد بزرگِ کسالت های نکشننده می‏شوم
کیش هر کجا که باشد من مات می شوم
من ماتم
ماتم می‏گیرم
به دور از تخیلاتِ خیس جنسی‏ام
که سر‏به زیر و گوگوری مگوری نیستم
که شعبه ندارم در سراسر جهان
که حسادت می‏روید ازم
اگر با شکسته‏ی نستعلیق بنویسند : خوشبخت
بر پیشانی ِ همه ‏ی آدمیان
من تنها احمقیم که پاکت شیر قهوه‏اش را در لابه لای دریبل‏های جادوگر جانگذاشته است
در جایی مثلاً غروب بلند یک جمعه ‏ی دلمرده ، نیم‏خورده رهایش کرده است

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

تنها عیب تنهایی اینه که ؛ وقتی تو ِ تو هار می‏شه. کسی نیست که از دست تو یِ توت به پاش بیفتی ، اون‏وقته که تو یِ تو ، تو رو تویِ یه کوچه‏ی بن‏بست گیر نداخته و هرچند که میدوتی آل بارک بات نو بایت ، ولی باز هم به گ*ا می‏ری
( فکر نمیکردم انقدر خوب بتونم منظورمو برسونم)

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

نگرانم . بعضی اوقات نگرانم ؛ که مبادا توی همین چند سال مگسی‏ای که من زنده‏ام . یه نَه‏نِه قمر ِ پدر سگ عوضی- از اونا که نمی فهمند غرمه سبزی ، غرمه سبزی نمیمونه اگه بهش کرفس اضافه کنند - برداره یه بالشِ زنگ-دار اختراع کنه؛ مثلاً اینطوری که بهش بگی ساعت چند صبح می خوای بیدار شی ، بالشه هم درست سر ِهمون ساعت با یک روش بالش-منشانه بیدارت کنه و به همین سادگی گند و گه بزنه به ملکه ی تن لشی ِ من ...
......................................................................................................................
خدایا آرامشبی به قلبم عطا کن تا مطمئن شوم بالش همیشه فقط یک بالش می ماند و پیتزا پپرونی همیشه یک پیتزا پپرونی .

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

ایهام

از چیزی خود بگذر ای چیز به ناچیز / کاین چیز نه پرده​ست نه ما پرده درانیم
-مولانا جلال الدین
پی نوشت : درک غلظت ایهام این بیت وابسته به میزان انحراف ذهن خواننده است

۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

این روزا واقعاً آرزو دارم که هفته ها دو تا جمعه داشته باشند - جدی -
مثلاً اینطوری :
شنبه
یک‏‏شنبه
دوشنبه
هُب ؛ یعنی جمعه
سه‏شنبه
چهارشنبه
پنج‏شنبه
هُب

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

یه ویروسی افتاده به جون لپ تاپم . اینطوریه که یه نوار زرد حاوی جوک بالای صفحه ظاهر می شه . هی چند ثانیه یه بارم جوکش عوض میشه . همینطوری لعنت کنان تو گوگل دنبال یه "مرگ ویروس" واسه این ویروس وامونده میگشتم . تا از شر این جوکا خلاص شم . که یکی از پیج ها نصفِ اون نوار رو پوشوند . نصف جوک پاک شد . نصفه ی اولش این بود :"چرا ترکا 18 نفری میرن رستوران...."( بقیه اش محو شده بود) بعدش داشتم 2 ساعت توی گوگل می چرخیدم که بینم بقیه اون جوکه چی بود ((:

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

بی‏شک لج‏درآرترین و گوساله-!!- ترین روزهای سال به ترتیب :
اولین روز پریود ، سیزده بدر ، اولین روز مهر
( هر کی هم میگه اینطور نیست ، الاغه )

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

در راستای گشادی شخصیتیم؛ یگانه راهِ مصونیت یافتن از ترس ، اضطراب و آزارهای ذهنی ِ پیش از وقوع یک موقعیتِ چندش را ، پرتابِ زودهنگام و پیش‏پیشَکی خود ، در آن موقعیت چندش می دانم . نه چلنج به جهت جلوگیری از وقوع آن و نه هیچ‏چی

۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

-آره وقتی ما پیشنهاد پخش این جور فیلم ها رو به هیات انتخاب فیلم جشنواره های خارجی میدادیم،می گفتند :"No,No " . یعنی :"اصلاً حرفشم نزنید . این فیلم ها حال ما رو به هم می زنند. "

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

رو سنگ گورم بنویسین :
"خوبی زنی بود
که بوی سیگار می داد
و ریلکس سبز می جوید "

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

برای خواهرم
اگه خوشبختی ای وجود داره ، چقدر آرزو میکنم خوشبخت شی ....

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

اگر های بعد شام :
من اگه خدا بودم؛ مرغ های بی سینه می آفریدم .

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

....کتاب مثل خر گرونه هاااااااااااااااااا

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

یک روز از خواب پا میشی
می بینی رفتی به فاک .....

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

امروز سه شنبه است و بزرگترین دغدغه ی زندگی من اینه ؛ " آیا خامنه ای هم سریال پرستاران رو می بینه ؟ "

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

-صرف آفرینش ظاهری معاصر در یک اثر هنری یا خلق آن در بستری معاصر و یا به ضعم برخی با بکارگیری المان های معاصر در یک اثر، می توان گفت آن اثر یک اثر هنری معاصر است یا نه چیز دیگریست ؟
- هوم...نه چیز دیگریست

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

به نام خدایی که به من جان داد تا کیبورد در دست بگیرم و وبلاگ خود را آغاز کنم .....